دختری بر باد

متن مرتبط با «ابلها مردا عدوی تو نیستم» در سایت دختری بر باد نوشته شده است

غصه ورم داشته... غصه ی من که عین تو نیست...

  • ببین ابرها را گغوناد...ولش کن آینه را...بیا کنارم دراز بکش، بگذار موهایت پخش گل های قالی شود، بگذار آفتاب بی رمق شهریوری چشمانت را بزند و نسیم دلگیر تهیگاهت را پر کند از نوازش خنکش. بیا ببین گغوناد ابرها را... ابر های شگفت آور را... بیا گغوناد، بیا سهمت را از آسمان محبوس در قاب پنجره بگیر، پیش از فصل سردی که پرده ها ر,داشته,نیست ...ادامه مطلب

  • سرد تویی، که سرد میخواهم... سرد باد...

  • گغوناد کلاف سرخ و خیسم را به زور از دستم گرفت و گذاشتش روی میز. لحاف را که میکشید به رویم، گفت:-سرد است. از پرده ی آبی متنفرم.و آمد دراز کشید کنارم. به اندام سرد کبودش، تاب داد و زانوهایش را به پشت زانو هایم، شکمش را به کمرم و سینه اش را به پشت سینه ام چسباند. انگشتان سرد لرزانش را به مال من پیچاند، سرش را آورد نزدیک گوشم و زمزمه کرد: من همیشه همینجا بوده ام. یادت باشد. تنگتر در آغوشم کشید و در من حل شد. محو شد و من شد.خوابم می آید., ...ادامه مطلب

  • ابلها مردا...!

  • فراموشی چگونه ساحتیست؟ آیا به راستی میتوان تصمیم گرفت بر فراموش کردن؟ از یاد بردن و دیگر هرگز به یاد نیاوردن؟ مگر همین تصمیم خود تناقض ندارد با ذات فراموشی؟  واقعیت این است که انسان فراموش نه، بلکه انکار میکند! انسان وجود اسباب رنج خود را آنچنان منکر میشود که به دروغ خود، خود ایمان میاورد... ایمان می اورد به بی اهمیت بودن گلی، انسانی، بوسه ای یا هم آغوشیِ رخوتناکی بین دو سیگار. ایمان می آورد به بیهودگی آن زمان از دست رفته... از کلمات و از نوشتن و فهمیده شدن دیگر چه مدد خواهم؟ ازهمه ی اینها را گفتن...؟بحثی نه، که فورانیست همه ی اینها، چرا که کلادیوس نه نام عمّ، که مفهومیست عام!  آخ که  عشق و شهوت و شجاعت نفرت و رفاقت همه در شالوده ی کلماتی مقدس اند و ما را گفته شد، اگر عقوبتی جان فرسای را تحمل کنیم، آن کلام مقدس را خواهیم آموخت...ولی ما، ما شیدایان این کلمات، عقوبت جانکاه را چندان تاب آوردیم، آری، که کلام مقدسمان، باری از خاطر گریخت!,ابلها مردا عدوی تو نیستم,ابلها مردا,ابلها مردا عدوی تو ...ادامه مطلب

  • هنوز باغچه برامون گل نداده... کدوم پاییز زمستونو خبر کرد؟

  • مثل بعضی نوشته های فروغ، آخماتووا، د سسپدس، و پلاته... خیلی زنانه!  امروز خیلی اتفاقی بعد از مدتها پخش شد توی محیط تنگ و دلتنگ اتاق... یادآور شیدایی و دیوانگی های پر شورمه که بکارتشون بیرحمانه شرحه شرحه شد. ملالی نیست.میگفت کنسرتش پر زنهای مسن و بزک کرده ای بوده که داشتن اشک چشمشون رو به هر کلمه پاک میکردن... و این عجیبه. عجیبه دردی تا این حد شخصی، چقدر میتونی عمومی باشه و من بعد از شنیدن این جمله از آدمی به غایت معمولی، یک آن بیشتر فهمیدم یعنی چه فریاد درد مشترک و اینکه اشک رازیست، لبخند رازیست، عشق رازیست.مرد من از سیمین غانم,هنوز باغچه برامون گل نداده کدوم پاییز زمستونو خبر کرد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها