Sprachgefühl

ساخت وبلاگ

امروز عجیب روز دلگیریست.  باد خنکتر شده و باز به عادت هر سال آفتاب طور دیگر میزند و من فکر میکنم به این که انسان چقدر عاجزانه مشتاق بوده برای داشتن ذاتی که آرزوهایش را میتواند به دامان او بریزد و امید داشته باشد که واقعیت میشوند. ادی ورد میخواند Longing to belong  و من دلم تنگ میشود، تنگ چیزی و کسی شاید، و فضا کلمه ی  Sehensucht را به مخیله ام میچکاند. یک حالت راحتی از یافتن کلمه، و این که جایی در اعماق ذهنم داشتمش، پیدا میکنم  و هوای سینه ام را خالی میکنم و باز غمم میگیرد... حتی آتش زدن روغن کلمات هم تنها زمانی رهایی بخش است، که کسی به عطش نور لرزان چراغت نشسته باشد. وگرنه چراغ روشن در اتاق خالی، مایوسانه تر است از تاریکی غلیظی که انتظار نمیافریند.

دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abarbaad3 بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 0:16