سئللر سولار، شاقیلداییپ آخاندا...

ساخت وبلاگ

امروز باران زد.

رعد حتی.

سیل هم آمد و طوفان نیز هم.

ولی باز، باد، خالی پیچید توی موهایم. بی غباری از کلمه تا با مالش انگشتانم روی شیشه ی حضور بی حضورم، جملات بسازم. من پرم از خیلی چیزها. از سور بز و لولیتا و آن عکسی که از ابژه های قرمز روی میزم گرفته ام. ولی خالی از کلمه، که تجسد خودم بر تجسمی از ذاتم بود. من دلم تنگتر از ماهی سیاه کوچولوست. تنگ از برکه.

دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abarbaad3 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1396 ساعت: 13:12