پیرمرد همسایه دارد توی تلفن با لحن مضحک کودکانه ای، قول چیزهای رنگارنگ و خوشمزه به نوه اش میدهد و من به این فکر میکنم که چه خوب میشد رهگذران و خوانندگان در ردای شوم قاضیان، گورشان را گم میکردند و میگذاشتند یک گوشه از این مجاز بی پایان، سوگوار ابدی حقیقتمان باشد.
هوا گرم است.
گرم، همچون اعماق آفریقای خودم.
برچسب : نویسنده : abarbaad3 بازدید : 22